سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :33
بازدید دیروز :33
کل بازدید :155025
تعداد کل یاداشته ها : 275
04/4/12
7:47 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
کودکی تنها[1]
سلام دانشجوی ارشد هوش مصنوعی هستم و از داستانهایی که عمق و محتوا دارن خیلی خوشم میاد سعی میکنم اونا رو اینجا هم بزارم تا همه ببینن و از خوندنشون لذت ببرن روزگاری پر از یاسهای سپید داشته باشید

خبر مایه

 داشت دفتر مشقش را جمع می کرد. چشمش افتاد به روزنامه ای که مادر روی آن برای همسایه ها سبزی پاک کرده بود
تیترش یک "سه" بود با بینهایت "صفر"جلوش
عدد "سه" ناگهان او را از جا پراند
- بابا، پس فردا با بچه های مدرسه می برنمون اردو سه هزار تومن می دی؟
بابا سرش را بلند نکرد
باصدایی آرام گفت: فردا یه کم بیشتر مسافر می برم، سه هزار تومن هم به تو میدم!
با وعده شیرین بابا خوابید.
صبح زود، رفت کنارپنجره
پرده را کنار زد
باران ریزو تندی می بارید
قطره های باران برای رسیدن به زمین مسابقه گذاشته بودند
بند دلش پاره شد:
آخه توی این بارونکه مسافر سوار موتور بابام نمی شه
اشک توی چشمهایش حلقه زد. از پشت پنجره آمد کنار.
یک قطره اشک از روی صورتش چکید روی یکی از بینهایت "صفر"هایی که جلوی عدد"سه" رژه می رفتند ...


92/10/23::: 10:35 ص
نظر()